هیئت عاشقان حضرت زهرا-قم شهادت مادرم زهرا افسانه نیست یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 18:19 :: نويسنده : یکی از بچه های هیئت
کيست اين کز لب ديوار من آويخته زلف تاکوش، شيشه به دست، از همه سو ريخته زلف کيست اين راز پريشاني من در موهاش تکيهگاه سر شوريده من بازوهاش کيست اين عطر غزل ميوزد از پيرهنش اي صبا مرحمتي کن بشناسان به منش اين که ميخندد و ميخواند و ميرقصد و مست ميرود بوي خوش پيرهنش دست به دست نازپرداز همه نازفروشان زمين ساقي، اما ز همه تشنهلبان تشنهترين نشئه افزاي دل و جان خماران مستيش دستگير همه خستهدلان بيدستيش کيست اين سروقدِ تشهلبِ مشک به دوش؟ اينکه بياوست چراغ شب مستان خاموش ؟ اينکه آتش لب و دريا دل و مشکين کُلَه است؟ کيست اين شب همه شب ماه شب چارده است؟ گره واکردن از آن زلف سيه لازم نيست حتم دارم که به جز ماه بنيهاشم نيست
عبّاس، نجابت و شرافت خانوادگي داشت و از نفسهاي پاك و عنايتهاي ويژة علي(ع) و مادرش امّ البنين برخوردار شده بود. امّ البنين هم نجابت و معرفت و محبّت به خاندان پيامبر را يكجا داشت و در ولا و دوستي آنان، مخلص و شيفته بود. از آن سو نزد اهل بيت هم وجهه و موقعيّت ممتاز و مورد احترامي داشت. اين كه زينب كبري پس از عاشورا و بازگشت به مدينه به خانة او رفت و شهادت عبّاس و برادرانش را به اين مادرِ داغدار تسليت گفت(12) و پيوسته به خانة او رفت و آمد ميكرد و شريك غمهايش بود، نشانِ احترام و جايگاه شايستة او در نظر اهلبيت بود نظرات شما عزیزان:
سلام . خسته نباشید ...
وبلاگ شما را لینک کردم . موفق و سربلند باشید ...
آخرین مطالب پیوندهای روزانه پيوندها نويسندگان |
|||
|